مکینه ها:اصطلاح مکینه در شوش فقط شامل آسیاب هایی بود که در آن زمان شهر فعال بودند.در واقع مکان هایی برای تبدیل گندم به آرد و نیز شلتوک به برنج بودند.مکینه ی آردی نیز مشهور ترین کاربردی بود که در آن زمان در شوش رایج بود.
بررسی تاریخی آن نشان می دهد که شوش دارای چندین مکینه(کارخانه آرد) بود که تصاویر متعددی از آن ها در دسترس می باشد.این اطلاعات نشان می دهد که اطراف شوش نیز دارای کارخانه هایی بدین شکل بودند.توضیح این مطلب را می توان این چنین آغاز نمودکه معمولا نام موسس این مکینه ها بر آن ها نهاده می شد.
مکینه ی ستایش،مکینه ی آبی،،مکینه ی افشار، مکینه ی سید یابر و مکینه ی خردمند که هر یک دارای داستان های خاصی برای خویش هستند.پرداختن به هر یک می تواند تاریخچه ی شوش را بازنگری نماید.این مهم قادر است تا توانایی های شوش در تولید برنج و گندم را در آن زمان نیزمعرفی کند.
مکینه ی ستایش کارخانه ای کوچک در ابتدای شوش بود که آثار آن هنوز پابرجاست.نرسیده به مصلای امروز شوش و مکانی که روزگاری مشرف به رودخانه ی شاوور بود.اینکه چرا آن را ستایش می نامیدند؟چون در حداقل شکل یکی از بنیانگذاران آن رحیم ستایش بود و وی بیشترین زمان خود را در آن می گذراند.نام ستایش در تاریخ شوش به رشته ی برق متوازن است.از معروف ترین کارگرهای آن زمان می توان به حاج علی عبیدی اشاره نمود.او خاطرات جالبی از این مکان دارد.
در اصل مالکین این مکینه سه نفر بودند که عبارت بودند از مرحوم شیخ خلف حیدری آل کثیر،مرحوم حاج عبدالحسین دانیالی و رحیم ستایش که با اتمام فعالیت آن نوعی تقسیم سهم حاصل شد.شاید جالب ترین نکته در مورد آن وجود موتورخانه ای برای تامین برق شوش آن زمان در محدوده ی زمانی خاص باشد و به همین دلیل هم برق شوش را برق ستایش می نامیدند.
بسیاری از عشایر اطراف شوش به این مکان مراجعه و با حمل محصولات گندم و شلتوک به تبدیل آن ها اقدام می کردند.تبدیل به آرد دارای هزینه بود اما برای پوست کنی برنج پولی دریافت نمی شد.صدای دستگاه خصوصا در درون آن بسیار زیاد بود.
با فعالیت این دستگاه در واقع نوعی غذای دام(سبوس) هم که همان پوست های شلتوک بود تامین می شد.به طیور کلی کارگرانی که در این مکینه کار می کردند عبارت بودند از امان الله عبیدی که اصلی ترین نقش را در راه اندازی بر عهده داشت.علی عبیدی،احمد رستگار یا ولی حط حط سابق.شنون چنانی، علا باغبان و سلطانعلی داماد مرحوم قنبر پورصفایی است.
مکینه ی سید یابر هم در عمله تیمور بود.نزدیک به جاده ی اصلی و به همین دلیل بیشتر فعالیت ها در محدوده ی عمله انجام می گرفت اما چون آخراسفالت می توانست نزدیک به آن باشد این مهم خصوصا زمانی که مکینه های شوش دچار مشکل می شدند مراجعات خاص خود را داشت.تا آنجایی که من یاد دارم بیشتر کار این مکینه تبدیل گندم به آرد بود و البته در مقایسه با مکینه ی شوش چندان موفق نبود.
مکینه ی سومی که قابل ذکر است مکینه ی آخراسفالت یا همان خردمند است.این محل که امروز تبدیل به ساختمان پارکینگ چند طبقه شده است تا سال های متمادی کار تبدیل محصولات را انجام می داد.صدای وحشتناکی داشت و نزدیک به رودخانه ی شاوور قرار گرفته بود.البته بیشترین فعالیت آن در صبح ها بود زیرا عشایر اطراف شوش خصوصا چعب در هنگام روز بیشتر مراجعه می کردند.
مالک اصلی زمین های آن شهرداری بود اما فعالیت آن بدون در نظر گرفتن این مسئله بدون مشکل ادامه داشت.مکینه ای که ضمن انجام خدمات خاص خود برای برگزاری شبیه به زبان عربی نیز میزبان مردم بود.انواع شترها و چهار پایان در آن قرار می گرفتند.
من تمام خاطرات خود را در این مکان به یاد دارم.خدا رحمت کند مرحوم نبی را که با زبان خوش به مردم خدمت می کرد.کارگران این مکینه هم عبارت بودند از پولاد زیره نژاد که قدیمی ترین آن هاست.مشهدی نبی همراه با شاگردش که بیشترین سابقه را دارا بودند.حادثه ی مرگ فرزند نبی باعث نوعی افسردگی در وی گردید.
در درون هر دو مکینه ی ستایش و خردمند حوض هایی قرار داشتند که آب آن را تامین می نمودند.البته در پایان کار برای حمام نیز مورد استفاده قرار می گرفتند.من هر دو حوض را به یاد دارم اما حوض ستایش هم بزرگ تر بود و هم عمیق تر می نمود.تصاویر برجا مانده از آن زمان تایید کننده این مطلب خواهد بود.
با توضیحات فوق باید به یک نکته ی مهم دیگری نیز اشاره نمود و آن وجود آثار باقی مانده از آسیاب های آبی در شوش است.من کار این آسیاب را ندیدم اما آثار آن را مشاهده کرد.چرخه ای داشت که آب از آن می گذشت و فشار آب باعث می شد تا بچرخد و آن نیز به سنگ های متصل بود که گندم ها را تبدیل به آرد می نمود.مرحوم پدرم از این آسیاب ها برایم تعریف کرده بود.
دقیقا در منطقه ای لب آب وجود داشتند که امروز پل آخراسفالت بر آن نصب است.کاری تاریخی و آثاری باستانی بودند که می توانستند نوعی درآمد زایی داشته باشند.جنس این آسیاب از سنگ سفت بود که تخریب آن با دست ممکن نبود.ندانم کاری های آن زمان و عدم توجه به آثار باستانی باعث تخریب آن ها گردید.
مکینه ی دیگری که یاری دهنده ی مردم در هنگام خرابی یا تعمیر سایر مکینه ها بود، روبروی بیمارستان،مکینه ی افشار بود.او که مالکی در منطقه محسوب می شد از طرفی فعالیت های کشاورزی داشت و از طرف دیگر زمین های خاصی را در اختیار دیگران قرار می داد.کار این مکینه نیز تبدیل گندم به ارد و شلتوک به برنج بود.مرحوم مانده ی زیره نژاد قبل از سایر مکینه ها در آن مشغول بود.
بررسی مکینه های آرد در آن زمان و بیان تاریخچه ی آن می تواند نوعی تجربه آموزی نیز باشد.اینکه شوش نیازمند به کارخانه ای مجهز برای آرد سازی و برنج تولیدی است.اینکه شوش محصولات استراتژیک داشته و امروز نیز می تواند داشته باشد و اینکه شوش در تولید برنج خودکفا بود در حالی که امروز شوش مملو از برنج های هندی و پاکستانی نامرغوب است.
معرفی تاریخچه ی شوش تفریح نیست بلکه نگاهی علمی برای یافتن نقاط قوت و رفع ضعف هاست.باید نگاه ویژه ای به شوش داشت که قوی و قابل خودکفایی است.شوش را دریابیم که جواهری گران قیمت است و نیازمند به بازیابی اطلاعات و پردازش به گذشته آن است.
درباره این سایت