واژه های تخصصی پرورش:کوشش هایی که آدمی برای رشد و تعالی انجام می دهد دارای معنا و مفهوم خاصی هستند.پی بردن و درک چنین مفاهیمی کمک دهنده در سرانجام رسانی است.به زبان ساده اگر فعالیت هایی که جنبه ی انسانی دارند درست فهمیده نشوند احتمال اختلاط با سایر کوشش ها را به وجود می آورند.پرورش یکی از این کوشش هاست که بدون شک عمدی و دارای قصد و منظور است.
پروردن و بار آوردن در معنای لغوی کاملا معین است اما همینکه ادراکی انسانی یابد از سایر کوشش ها جدا می گردد.بر این اساس شناخت واژه های تخصصی و اصولا نگاه خاص به این کوشش یاری دهنده در موفقیت خواهد بود.شاید همین نکته باشد که باعث توفیقات ناکامل یا غیر آن می شود.بدیهی است که عدم شناخت واژه ها با فهم و ادراک درونی نوعی سردرگمی ایجاد می کند که سابقه ی تاریخی نیز دارد.
واژه های تخصصی در پرورش نوعی راه یابی به روش هاست.به طور مثال وقتی پرورش برابر با بزرگ کردن شود آنگاه روش ها در تغذیه مهم تر خواهند بود.درونگرایی یا برونگرایی در پرورش که خود نوعی نگرش به این فعالیت است باعث می گردد تا سمت و جهت بیشتر تلاش ها معین گردد.کسانی که باور بر برونگرایی دارند برنامه های خود را در همان جهت پی ریزی می کنند.
شناخت واژه های تخصصی با نگاه علمی ممکن است و جدا شدن از آن همان بیراهه رفتن می گردد.واژه هایی که گرچه ممکن است فراوان باشند اما دارای مرکزیت و هسته ای درونی هستند که می توانند یاور در تمام کوشش ها شوند.واژه هایی که تنها از بعد تخصصی معنا یابی می شوند و فعالیت ها را جهت دار علمی می کنند.
پرورش دادن بدون شک روند است.فعالیتی برای بار آوردن است.توقفی در آن نیست و شامل نوع بشر می گردد.نگاه تخصصی در این موارد باعث تغییر جهت از حیوانیت نگری به انسان نگری می گردد.به زبان ساده وقتی که پرورش بعد انسانی یافت با پروریدنی که در میان عوام رایج است و شامل تمام موجودات می گردد متفاوت می شود.پرورش بوقلمون فعالیتی غیر از پرورشی است که جنبه ی تخصصی دارد و تنها شامل آدمی می گردد.
در میان واژه های تخصصی مهم در فعالیت پرورشی می توان به "استعداد" اشاره نمود.قابلیت هایی که از ابتدای تولد انسان و با تشکیل جنین شکل می گیرند.توانایی هایی که تنها جنبه ی قوه ای دارند و نیازمند تبدیل شدن می باشند.این واژه در ذهن پرورش دهنده نشان از نیازی دارد که با کوشش های مشخص به نتیجه می رسد.اینکه در درون آدمی بذرهایی وجود دارند که می بایست به درخت و میوه تبدیل شوند.تولد آدمی تنها نشان دهنده ی وجود آن هاست.
نگاه به استعداد در درون آدمی نشان دهنده ی نوعی نقص در وجود نیز هست.به زبان ساده انسان ناقص متولد می شود و در طول زندگی می بایست رشد یابد و پرورش یافته متحول گردد.در حیوانات این چنین نیست.از این نظر است که استعداد واژه ای انسانی است.نیاز به تغییر و تحول دارد و بر بار نشیند.گرچه در میان استعدادها هم تضادها موجودند اما هدف در پرورش انسانی قابلیت هایی است که با جوهره ی او متوازنند.استعداد درندگی و توحش به همان اندازه موجود است که ترحم و همکاری هستند.
از دیگر واژه های مهم در پرورش می توان به "مربی" اشاره نمود.چرا برای آموزش از این واژه استفاده نمی شود؟ بدیهی است که معنای واقعی مربی رشد دهندگی و تبدیل استعدادهاست.این مهم نشان می دهد که عاملین پرورش افرادی معین با دانایی های فراوان هستند.آن ها رشد دهنده و بالنده می باشند.کار آن ها انتقال مفاهیم نیست بلکه تبدیل توانایی ها به عمل است.شناخت ویژگی های مربی و درک تفاوت آن با واژه هایی مانند آموزگار یا معلم یاری دهنده در رسیدن به اهداف است.
شاید واژه هایی مانند مادر یا پدر هم در این عمل دخیل باشند اما از دیدگاه تخصصی میان پدر و مربی تفاوت است.درست است که پدر می تواند مربی باشد اما این به معنای آن نیست که واژه ی پدر را کافی بدانیم.باید لفظی مانند مادر را در چارچوب وظایف مادری تفسیر کنیم و کلمه ی مربی را که می تواند شامل آن گردد را نیز جداگانه مد نظر قرار دهیم.این به پرورش کمک می کند تا بهتر به اهداف و منظورهای خود رسد.در کنار مربی بدون شک "متربی "هم معنایی فراتر از شاگرد می یابد.متربی در این معنا فقط انسان است و بس و شامل غیر آن نمی شود.متربی است که استعداد دارد و اوست که ناقص در تولد می باشد.متربی فردی است که هنوز موفق به کمال نشده است.او نیازمندی است که مربی آن ها را درک و برای به ثمر رساندن تلاش می کند.
"فعلیت" در پرورش هم یک واژه ی تخصصی است.به عمل درآوردن است.از تئوری جداست.تا استعدادها در عمل متغییر نشوند پرورش روی نداده است.به طور مثال تا زمانی که دانه ی گندم به درختچه یا سبزه تبدیل نشود و دانه های گندمی را به وفور نشان ندهد پرورش روی نداده است.این مثال برای تشابه است و البته می دانیم که میان گندم و انسان تفاوت هاست.استعداد بخشندگی در عمل است.در حرف پرورش روی نمی دهد.باید این قوه یا توانایی به ثمر رسد.
"کمال" در پرورش تاثیری بسزا دارد.این نشان دهنده هدف نهایی پرورش است.کمال در چنین وضعیتی نهایت تبدیل شدن هاست.همه دارای استعداد هستند ولی همه مانند هم نمی شوند.در کمال که حد و حصری بر آن نیست مگر جهت آن به سمت بی همتا، آدمی بدان رسد که می تواند.تفاوت های فردی در این واژه کاملا منعکس است.اینکه همه ی انسان ها مانند هم به خطی معین نمی رسند نشان دهنده ی تفاوت هایی است که در میزان بارآوری و نیز تبدیل قابلیت ها دارد.
در میان واژه های تخصصی پرورش"انسانیت" هم حیاتی است.ادمی دارای جوهره است.خاص است و از سایر موجودات متفاوت می گردد.درست است که تشابهاتی میان انسان و سایر جانداران هست اما در پرورش که خاص آدمی است نوع جانداران حق ورود نمی یابند.آنچه آدمی را از سایر موجودات جدا می کند جوهره ی اوست.آنچه که می توان آدمیت نامید و یا انسانیت تلقی کرد.در پرورش جهت حرکت بارآوردن انسانیتی است که آدمی تحت عنوان قابلیت داراست.قابلیت هایی که در درون آدمی جنبه حیوانی دارند نباید بارور شوند.
این مهم که در جهان امروز رفتارهایی حیوانی در میان جوامع می یابیم نشان دهنده ی رشد قابلیت های حیوانی است و انسانیت در چنین وضعیتی تنها استعداد باقی مانده است.یک جنایتکار که از عمل خود شادمان است از درون قابلیتی که حیوانی است دستور می گیرد.ثمره ی رشد غیر انسانی اوست که این چنین رفتارهایی را شامل می شود.در همین زمینه است که کوشش ها می بایست به سمت جوهره ی انسانی باشد.توانایی هایی که انسانیت انسان را منعکس می کنند.شناخت واژه های تخصصی پرورش یاری دهنده در ساختن جامعه ای انسانی است.یکی از مهم ترین واژه ها"روند" است.
درباره این سایت