تفاوت ها:این مهم که آموزش یک واژه ی تخصصی است و پرورش نیز چنین وضعیتی دارد ما را بر آن می دارد تا آن ها را در تفاوت ها نیز مورد بررسی قرار دهیم.آموزش دقیقا پرورش نیست و هر یک دارای معنا و مفهوم هستند.اگر از معنای لغوی نیز بگذریم در سایر موارد هم تفاوت هایی دارند که شناخت آن ها باعث پی بردن به نکاتی مهم در ادامه ی مطالعات خواهد شد.تفاوت در این بررسی ها هرگز به معنای تضاد نیست.
تفاوت آموزش و پرورش به معنای جدا شدن آن هاست.دور شدن در نوع بررسی هاست.مخلوط نکردن است.توجه به این نکته است که آموزش با پرورش یکی نیستند و فرق دارند و در مواردی مختلفند.تباین و دوری آن ها در موارد بسیاری است که از آن جمله می توان به نوع فرایندها اشاره نمود.آن هایی که آموزش و پرورش را در تفاوت ها لحاظ نمی کنند دچار مشکل می شوند.
این بررسی نشان دهنده ی توجه ی به افتراق میان هر دوست.شناخت چنین نکته ای یاری دهنده در توازن سازی است.اینکه آموزش امری است که با پرورش متفاوت است.نباید این دو را یکسان دانست مگر در مواردی که قبلا ذکر گردید و دارای جنبه ی علمی و منطقی است.توجه به تشابهات در موضوع قبلی یاری دهنده در شناخت تفاوت هاست.
در موارد بسیاری این اتفاق مورد نظر قرار نمی گیرد که یکسان سازی مانعی در روند خواهد بود و بر همین اساس اختلاط باعث سردرگمی و عدم دست یابی به نتایج می گردد.ناهمسانی میان آموزش و پرورش در ادامه ی فعایلت ها بسیار موثر خواهد شد.ما توجه را به این امر حیاتی می دانیم و حتی عدم توفیق را نیز به آن گره می زنیم.اختلاف میان آموزش و پرورش بسیار است اما توجه به اساس ها راه را برای موفقیت هموار تر می نماید.
مهم ترین تفاوت ها میان آموزش و پرورش عبارتند از:
الف:آموزش جنبه ی تئوری دارد در حالی که پرورش عملگرایی است.این نشان می دهد که تفاوت به چه میزان قابل تامل است.با انتقال معلومات یا آگاهی ها به شکل نظری کار آموزش تمام شده است در حالی که پرورش آن ها را به عمل تبدیل می کند.پروراندن در این جریان معنایی خاص دارد.بنابراین می توان کار آموزش را خام دهی و کار پرورش را پختگی نامید.
ب:جایگاه تاخری و تقدمی آموزش و پرورش هم مهم است.این تفاوتی قابل قبول است.تا آموزش صورت نگیرد نمی توان پرورش را صورت داد.بنابراین آموزش قبل از پرورش است.باید فعاییت های آموزشی خیلی زودتر از پرورشی به جریان افتند.تا فرد نداند چگونه می تواند عمل کند.باید در حافظه ی فرد مواردی موجود باشند تا با استفاده ی از آن ها عمل نماید.وقتی فرد چوب را نمی شناسد (به او یاد داده اند که این شیئی چوب است)نمی تواند در عمل از آن برای سوختن یا گرما سازی استفاده کند.
ج:مجریان آموزش و پروش مانند هم نیستند.در آموزش از لفظ آموزگار یا معلم استفاده می شود که نوع کلمه نشان دهنده ی وظیفه ی اوست.آموزگار آموزش می دهد یا معلم تعیلم می دهد که هر دو نشان دهنده ی تئوری بودن این فعالیت است.در پرورش از کلمه مربی استفاده می شود که به معنای رشد دهندگی است.مربی در عمل توانایی های فرد را بر اساس داشته ها متغییر می سازد.همین کافی است تا به تفاوت میان آموزگار و مربی پی برده و آن را شامل آموزش و پرورش نیز نماییم.
د:آموزش دارای محدودیت هایی در ارائه است در حالی که در پرورش این چنین نیست.به زبان ساده در آموزش آنچه اطلاعات و آگاهی های موجود اجازه می دهد به فرد منتقل می گردند.محدودیت دانایی و داشته ها در آموزش تاثیر گذار است در حالی که در پرورش توانایی ها حد و حصر ندارند.انسان تا آنجایی که می تواند قادر است تا رشد و تعالی داشته باشد.اگر بخش تئوری تابع تلاش های دیگران است ،کوشش های پرورشی تابع نوع پشتکاری فرد و توانایی های اوست.
ذ:در آموزش احساسات پنجگانه موثرترین عامل در یادگیری است.به زبان دیگر بینایی،شنوایی،لامسه،چشایی و بویایی مداخله گر هستند و عدم و جود هر یک می توانند امر آموزش را با مشکل روبرو کنند در حالی که در پرورش علاوه بر موارد فوق انواعی از عواطف و توانایی ها از جمله اعتماد به نفس، پشتکار و انگیزه دارای اثرات فوق العاده است.
بررسی تفاوت ها هرگز به معنایی تضاد میان آموزش و پرورش نیست بلکه نشان دهنده ی توجه متفاوت به هر کدام می باشد.تفاوت ها باعث مشخص نمودن ویژگی ها و در نهایت اتخاذ تصمیمات خواهد شد.تلاش برای به ثمر رساندن هر یک از دو روند بر اساس آنچه هستند ،می تواند توفیق بیشتر را به وجود آورد.در این میان پی بردن زمانی است که واژه های تخصصی نیز مد نظر باشند.مثلا برای پی بردن به ماهیت آموزش باید واژه های تخصصی آموزش مورد کنگاش قرار گیرند تا درک بیشتری از آن به وجود آید.
درباره این سایت